کد مطلب:140210 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202
ملاقات جابر بن عبدالله الانصاری با سید مظلومان
در كتاب معالی السبطین از سید بحرانی در مدینة المعاجز از جابر بن عبدالله انصاری روایت كرده كه وی فرمود:
پس از آنكه حضرت حسین بن علی علیهماالسلام تصمیم بر خروج از مدینه گرفتند محضر مباركش رفته عرض كردم:
شما فرزند رسول خدا و یكی از دو سبط آن حضرت هستید به نظر من صلاح آن است كه شما نیز همچون برادر بزرگوارتان با خلیفه صلح نمائید.
حضرت به من فرمودند:
ای جابر، برادرم به امر خدا و رسولش صلح نمود و من نیز با امر و فرمان خدا و پیامبرش قیام می كنم، آیا می خواهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و برادرم امام حسن علیه السلام همین الآن به این معنا شهادت دهند؟
سپس به آسمان نظر فرمود، درب آسمان باز شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرات علی و حمزه و جعفر علیهم السلام فرود آمدند تا به زمین قرار گرفتند، من از ترس با حالتی وحشت زده از جایم پریدم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند.
ای جابر قبلا به تو نگفتم: مؤمن نخواهی بود مگر آنكه نسبت به امامانت تسلیم
بوده و اعتراض به ایشان نداشته باشی؟
آیا می خواهی جایگاه معاویه و جایگاه فرزندم حسین را ببینی؟ و آیا نمی خواهی جایگاه یزید قاتل حسین را رؤیت كنی؟
عرضه داشتم: چرا یا رسول الله.
سپس حضرت پای مبارك به زمین زدند و زمین شكاف برداشت و دریائی ظاهر شد پس دریا نیز منشق شد و از زیر آن زمین ظاهر شد پس زمین شكاف خورد و به همین ترتیب طبقات هفت گانه زمین منشق شدند و هفت دریا نیز شكاف خوردند و از زیر هفت طبقه آتش را دیدم و در میان آن ولید بن مغیره و ابوجهل و معاویه و یزید و پیروان شیاطین به چشم خوردند، این گروه از تمام اهل جهنم معذب تر و بدحال تر بودند، سپس فرمود:
ای جابر سر بالا كن، وقتی سر بالا نمودم، درب آسمان را گشوده دیدم و بهشت را بالای آن ملاحظه كردم سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و همراهان آن حضرت جملگی بالا رفتند و وقتی به هوا رسیدند پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم با آوازی بلند فرمودند:
ای فرزندم به من ملحق شو، پس حضرت امام حسین علیه السلام به آن حضرت ملحق گردید و جملگی بالا رفتند تا دیدم به بهشت داخل شدند، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به كسانی كه در آنجا بودند نظر نموده و دست حسین علیه السلام را گرفته فرمودند:
ای جابر این فرزند من بوده و با من خواهد بود پس تسلیم او شو و در كارش شك و تردید مكن تا مؤمن باشی.
پس از آنكه حضرت حسین بن علی علیهماالسلام تصمیم بر خروج از مدینه گرفتند محضر مباركش رفته عرض كردم:
شما فرزند رسول خدا و یكی از دو سبط آن حضرت هستید به نظر من صلاح آن است كه شما نیز همچون برادر بزرگوارتان با خلیفه صلح نمائید.
حضرت به من فرمودند:
ای جابر، برادرم به امر خدا و رسولش صلح نمود و من نیز با امر و فرمان خدا و پیامبرش قیام می كنم، آیا می خواهی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و علی علیه السلام و برادرم امام حسن علیه السلام همین الآن به این معنا شهادت دهند؟
سپس به آسمان نظر فرمود، درب آسمان باز شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله و حضرات علی و حمزه و جعفر علیهم السلام فرود آمدند تا به زمین قرار گرفتند، من از ترس با حالتی وحشت زده از جایم پریدم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند.
ای جابر قبلا به تو نگفتم: مؤمن نخواهی بود مگر آنكه نسبت به امامانت تسلیم
بوده و اعتراض به ایشان نداشته باشی؟
آیا می خواهی جایگاه معاویه و جایگاه فرزندم حسین را ببینی؟ و آیا نمی خواهی جایگاه یزید قاتل حسین را رؤیت كنی؟
عرضه داشتم: چرا یا رسول الله.
سپس حضرت پای مبارك به زمین زدند و زمین شكاف برداشت و دریائی ظاهر شد پس دریا نیز منشق شد و از زیر آن زمین ظاهر شد پس زمین شكاف خورد و به همین ترتیب طبقات هفت گانه زمین منشق شدند و هفت دریا نیز شكاف خوردند و از زیر هفت طبقه آتش را دیدم و در میان آن ولید بن مغیره و ابوجهل و معاویه و یزید و پیروان شیاطین به چشم خوردند، این گروه از تمام اهل جهنم معذب تر و بدحال تر بودند، سپس فرمود:
ای جابر سر بالا كن، وقتی سر بالا نمودم، درب آسمان را گشوده دیدم و بهشت را بالای آن ملاحظه كردم سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و همراهان آن حضرت جملگی بالا رفتند و وقتی به هوا رسیدند پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم با آوازی بلند فرمودند:
ای فرزندم به من ملحق شو، پس حضرت امام حسین علیه السلام به آن حضرت ملحق گردید و جملگی بالا رفتند تا دیدم به بهشت داخل شدند، سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به كسانی كه در آنجا بودند نظر نموده و دست حسین علیه السلام را گرفته فرمودند:
ای جابر این فرزند من بوده و با من خواهد بود پس تسلیم او شو و در كارش شك و تردید مكن تا مؤمن باشی.